سلام
امروز در مورد بیتلز می نویسم
وقتی به موسیقی و راک اند رول دهه شصت می نگریم هاله ای از
ابهام بر چهره موسیقی اسرارآمیز و رویایی ان دوران نمایان می گردد.کیست که
توانایی انکار شور و شعف ،بی پروایی،خلاقیت و نوآوری موسیقی آن دوران را
داشته باشد؟کیست که پدیده شگفت انگیز دهه شصت - بیتل ها-را به فراموشی
بسپارد؟ زمستان 1964یادآور بیماری لاعلاج آن دوران است و تب بیتل شیدایی
که گریـبــان صدهاهزار جوان بریتانیایی را گرفت! جنونی مبهم و ناشناخته که
در کوتاهترین زمــــان سرتاسربریتانیا را پیمود و ناگهان از آتلانتیک
سردراورده و در آمریکا ریشه دوا ند.ترانهI WANT TO HOLD YOUR HAND نخستین
شوک بیتل ها بود .ترانه زیبای بیتل ها صدرنشین جدول موسیقی انگلستان شد و
موجی از شگفتی را در میان جوانان انگلیسی پدید اورد.یک هفته بعد ترانه ای
دیگر خواب را از چشمان آنان ربود ترانه اعجاب انگیز PLEASE ,PLEASE,ME
بیتل ها را در صدر جدول موسیقی آمریکا و انگلستان قرار داد.اوضاع از این
هم عجیب و غریب تر بود! پنج ترانه نخست جدول موسیقی انگلستان از بیتل ها
بود و سال هنوز به پایان نرسیده بود که 29 ترانه بیتل ها همگی به عنوان
برترین های موسیقی آمریکا و انگلستان معرفی شدند.
مشهورترین و موفق
ترین گروههای موسیقی عصر حاضرحتی به اندازه یک چهارم موفقیت بیتل ها را
کسب نکرده اند!!حتی گروه موفق و پر اوازه OASIS که تقلیدی سطحی و کم مایه
از بیتل ها است نیز در برابر جادوی بیتل ها ناتوان مانده اند.اد سولیوان
ED SULIVAN مجری خشک و جدی تلویزیون در برنامه ای زنده که از فرودگاه
HEATHROW لندن پخش میشد در برابر جوانانی که سر از پا نمی شناختند و مبهوت
و خیره منتظر ورود بیتل ها بودندگفت:مگر بیتل ها چه کسانی هستند که شما
اینچنین دیوانه و آشفته وار آنها را دوست می دارید؟سپس با هیجان خاص خود
بیتل ها را به مبارزه طلبید!نخستین برنامه تلویزیونی زنده بیتل ها در
فوریه 1962 هفتاد میلیون نفر شاهد نخستین هنرنمایی تلویزیونی بیتل ها
بودند. در ابتدای برنامه پیام تبریک الویس پریستلی ستاره موسیقی راک بر
شور و هیجان برنامه افزود و تشویق و شادی بینندگان را به دنبال داشت.
جوانان آن دوره خوب به یاد دارند که در زمان اجرای شوی تلویزیونی بیتل ها
مردم آمریکا بیش از هر زمان دیگری به روحیه ای شاد و نشاط و سرزندگی
نیازمند بودند.غم فقدان رییس جمهور جوان و کاریزماتیک که دو ماه قبل از آن
مورد سؤ قصد قرار گرفته و به قتل رسیده بود موجی از ناامیدی را در میان
جوانان به وجود آورده بود و شایعه جنگ نیز به این وضعیت دامن میزد.اما
سرنوشت طالع دیگری را برای این چهار جوان تازه از راه رسیده رقم زده بود
طالعی بس نیک! با نگاهی به گذشته درمی یابیم که بیتل ها با روحیه ای شاد و
سرزنده،جادویی بی انتها و دوراندیشی و شعور موسیقیایی انکارناپذیر و قدرت
اعجازانگیز خوددر تغییر حالات و روحیات جوانان ان دوره سهم به سزایی
داشتند.هارمونی بی نظیر و سحرآمیز بیتل ها، شوخی ها،لطیفه ها و لبخندهای
به یادماندنی،آنها را از سایر گروهها و خوانندههای آن دوره متمایز می کرد.
بیتل ها از دنییایی دیگر آمده بودند!واقعیت این بود که انها از بندر لیورپول در شمال غربی انگلستان امده بودند.جان لنون سال 1940 در لیورپول متولد شد.پدر لنون او و مادرش را رها کرده و ناپدید شده بودو سرپرستی جان را عمه اش بر عهده داشت.پسر بچه ای عصبی که عاشق موسیقی بود. مادر لنون گیتاری برای او خریده بودکه روی آن برچسبی با این عبارت دیده می شد:این گیتار در برابر شکستگی ضمانت میشود.لنون به سرعت نواختن گیتار را فرا گرفت و نخستین آهنگی که نواخت THAT WILL BE THE DAY بود ترانه ای زیبا از بادی هالی خواننده مشهور راک! پل مک کارتنی در سال 1942 متولد شد و خیلی زود نزدیکترین دوست و یار صمیمی لنون شد.ترانه سرایی و خواندن برخی از بهترین ترانه های بیتل ها را مک کارتنی به عهده داشت.او نیز در کودکی مادر خود را بر اثر ابتلا به سرطان از دست داده بود و تا حدودی با روحیات لنون همخوانی داشت.در سال 1957 لنون گروه QUARRYMEN راتشکیل داد و در همان سال دوست و همکلاسی مک کارتنی یعنی جورج هریسون به آنها پیوست در حالی که تنها 14 سال داشت! در سال 1960 آنها عنوان SILVER BEATLES را برای گروه خود برگزیدندو با پیوستن پت بست به گروه انها سفر به آلمان را آغاز کردند و در کلوبی در شهر هامبورگ به مدت یکهفته به اجرای برنامه پرداختند. در سال 1962 پت بست جای خود را به یک طبال لیورپولی داد. رینگو استار با نام اصلی ریچارد استارکی متولد 1940 در لیورپول. بعد از اجرای چندین برنامه به مدیریت برایان اپستاین و با همکاری شرکت ای.ام.آی نخستین آلبوم استودیویی گروه با نام DO LOVE ME به دنیای موسیقی عرضه شد! کریسمس سال 1963PLEASE PLEASE ME ترانه شماره یک لقب گرفت و تب بیتل شیدایی گسترش یافت . عموما اعتقاد بر این است که در زمان ورود بیتل ها به آمریکا پیشگامان موسیقی راک اند رول نظیر چاک بری ،لیتل ریچارد و الویس پریستلی به تدریج به بوته فراموشی سپرده شده و جای خود را به خواننده نماهایی چون فرانکی آوالون و چابی چکر دادند اما حقیقت این نیست. گرچه الویس در سال 1958 به خدمت زیر پرچم فراخوانده شد و پس از بازگشت نیز هرگز موفقیت دوران گذشته را کسب نکرد و بادی هالی خواننده شهیر راک اند رول در سانحه هوایی سال 1959 به قتل رسید و چاک بری و لیتل ریچارد و جری لی لویس از دور خارج شدند اما صحنه از موسیقی خوب و ارزشمند و بالغ خالی نبود…در سال 1963 یکسال قبل از تولد و هنرنمایی بیتل ها دنیای موسیقی راک به نام بزرگانی چون دریفترز ، بیچ بویز، روی اوربیسون ، سام کوک ، میراکل ، موتاون ، مارتا وندلاس و گروههایی نظیر کریستال و رونتس مزین بود. آنچه که بیتل ها را از این بزرگان متمایز میکرد جذابیت پر زرق و برق ، خیره کننده و جلوه گر و ارتباطات عاطفی و تاثیرگذار گروه بود که در فیلم مشهور شب یک روز سخت با بازی بیتل ها به خوبی نمایان بود.اندرو ساریس منتقد سرسخت و سرشناس به این فیلم لقب همشهری کین فیلمهای JUKEBOX را داده است ! در سال 1965 بیتل ها به چنان شهرتی دست یافته بودند که مشهورترین جایزه بریتانیا یعنی جایزه سلطنتی به انان تعلق گرفت . جایزه ام . بی. ای در کاخ سلطنتی باکینگهام به این چهار اعجوبه جوان موسیقی انگلستان اهدا شد. رینگو استار پس از دریافت جایزه گفت: تا هنگام مرگ این جایزه را نگاه خواهم داشت تا آ ن هنگام که با من دفن شود. در سال 1965 آلبوم تحسین برانگیز THE RUBBER SOUL همراه با ملودی های روحبخش و ترانه های بسیار زیبا شهرتی جهانی را برای بیتل ها به ارمغان آورد. پس از برگزاری کنسرت بزرگ بیتل ها در سال 1966 که در سانفرانسیسکو برگزار شد آنها فعالیت خود را به ضبط ترانه ها در استودیو محدود کردند. آلبوم مشهور REVOLVER در سال 1966 و حماسه اندیشمندانه بیتل ها یعنی آلبوم زیبا ، مشهور و به یادماندنی SGT.PEPPER”S LONELY HEARTS CLUB BAND در سال 1967و آلبوم WHITE ALBUM در سال 1968 و اثر درخشان و بی بدیل گروه یعنی ABBEY ROAD در سال 1969 حاصل تلاش گروهی آنان در این چند سال بود . میلیونها عاشق و طرفدار موسیقی دوران سخت و تاریک دهه شصت را با نور خیره کننده بیتل ها سپری کردند و ترانه های این گروه کلید حل معماهای شگفت انگیز آن دوران گردید. اما جدایی مک کارتنی و لنون از یکدیگر ضربه مهلکی را به گروه وارد آورد و در نهایت باعث از هم پاشیدگی گروه شد .
جان لنون با یوکو اونو هنرمند آوانگارد ژاپنی و پل مک کارتنی نیز با لیندا ایستمن عکاس موسیقی راک ازدواج کردند و فاصله بین لنون و مک کارتنی عمیق تر شد . در سال 1969 لنون تصمیم بر انحلال بیتل ها گرفت ام با مخالفت مک کارتنی روبرو شد ولی یکسال بعد خود مک کارتنی خبر انحلال بیتل ها را اعلام کرد و موفقترین و پرآوازه ترین گروه موسیقی دنیا در آستانه فروپاشی قرار گرفت . فروش یکصد میلیونی ترانه ها و پایانی اینچنین تلخ و ناگوار همه چیز تمام شد. مک کارتنی و همسرش اقدام به تشکیل یک گروه کرد و جورج هریسون با گرایش عمیق به عرفان شرقی در خود فرو رفت و به فراموشی سپرده شد و در نهایت در غربت و انزوا در خانه دوست و یار همیشگی خود پل مک کارتنی جان سپرد . رینگو استار نیز به تنهایی به ضبط ترانه های مورد علاقه خویش پرداخت و در چند برنامه تلویزیونی نیز ظاهر شد. جان لنون نیز به نیویورک رفت جایی که همیشه دوست میداشت و سرانجام در سال 1980 روی صحنه به ضرب گلوله یکی از هواداران مجنون بیتل ها به قتل رسید و این پایان بیتل ها بود اما نه برای ترانه های آنان که ابدی بوده و در یاد و خاطر هواداران بیتل ها جاری و زنده و پویا خواهد بود.
برگرفته از http://www.rock-world.mihanblog.com
سلام
امروز بعد از مدتها یه پست می ذارم.تا چند وقت دیگه هم یه پست کامل در مورد backmasking میذارم که خیلی جالبه و پیشنهاد میکنم حتما" بخونید
امروز در مورد لد زپلین یه گروه قدیمی آمریکایی می نویسم
گروه لد زپلین بی شک مشهور ترین گروه سالهای نخست دهه 70 بود.
جیمی پیج، جان پل جونز و جان بونم سنگین ترین راکی را که ما تا آن زمان
شنیده بودیم، خلق می کردند. راک آنها، راکی «فرساینده» بود. لد زپلین
نیروی خستگی ناپذیر و ماشین اساطیری ای بود که با قوی ترین موسیقی ای که
تا آن زمان شنوندگان بینوا را مورد حملات خود قرار داده بود، به حرکت درمی
آمد . کسی که برای نخستین بار به کنسرت آنها می رفت، خود را سرباز رومی در
نبرد با فیلهای زره پوش هانیبال ها احساس می کرد . او می فهمید که باید هر
چه زودتر از دست این هیولاها بگریزد، اما توان آن را در خود نمی یافت و با
وجود خطر هلاک شدن در جای خود می ماند.
لد زپلین تنها گروه واقعن موفق بود. از نظر موفقیت تجاری، شهرت و توان
تخلیه فیزیکی شنونده، این گروه یک سر و گردن از تمام گروه های دیگر بالاتر
بود.
این راک آسمانی بر ویرانه های یاردبردز بنا شده بود. جیمی پیج یکی از
بزرگترین گیتاریست های سالهای دهه 70 بود و در سالهای 60 نیز به عنوان
نوازنده ای توانا شناخته شده بود. یک مرد افسانه ای دیگر در این عرصه
پردرآمد و در عین حال ناشناخته ، جان پل جونز، نوازنده گیتار بیس بود که
اهمیت این ساز را در گروه های راک به شکلی بی سابقه بالا برد. رابرت پلنت
خواننده و جان بونم طبال نیز اگر چه شهرت کم تری داشتند؟، در دنیای موسیقی
چهره های کاملن شناخته شده بودند.
گروه فعالیت خود را با نام نیو یاردبرز شروع کرد و پس از مدتی به لد زپلین
تغیر نام داد، اما به موفقیت زیادی در انگلستان دست نیافت. آن گاه درست
مثل خیلی از گروه های دیگر در چنین شرایطی، روی به سوی موسیقی امریکا
گرداند و متوجه شد که جای یک گروه گیتاری توانمند و با هویت در بازار این
کشور کاملا خالی است . موفقیت رد استوارت و جف بک نیز این کمبود را گواهی
می داد و از همین رو وقتی بک و گروهش به بن بست رسیدند، لد زپلین بلافاصله
جای آن ها را گرفت . آن ها با آلبوم های لد زپلین 1 و لد زپلین 2 که تعیین
کننده سبک موسیقی آتی آن ها شد و موقعیت گروه را به عنوان پیشاهنگان
موسیقی راک تثبیت کرد، صحنه موسیقی راک را قبضه کردند. متاسفانه این آلبوم
باعث ظهور تعداد بی شماری از گروه های مقلد شد، که به دلیل نداشتن استعداد
لد زپلین، به جای موسیقی، سر و صدایی گوش خراش را به شنوندگان ارائه کردند.
لد زپلین به چیزی خیلی بیش تر از یک گروه راک و چیزی اندکی کم تر از یک
ابرقدرت جهانی مبدل شد. و طی مدتی کوتاه آنها ابرستاره، هایپر ستاره و
مگاستاره شدند...
آلبومهای گروه در کل دنیا فروشی بیشتر از ۳۰۰ میلیون نسخه داشته است و تنها گروهی در تاریخ موسیقی است که تمامی آلبومهای آنها وارد US Billbord Top 10 شده است و در نظر سنجی VH1 در لیست صد گروه برتر تاریخ هارد راک در صدر جدول قرار گرفت.
Led Zeppelin
اولین آلبوم گروه با نام LED ZEPPELIN در سال ۱۹۶۹ عرضه شد. آلبوم ترکیبی از Blues و Folk بود و یکی از محورهای موسیقی هوی متال شد. جیمی پیج در مصاحبهای در سال ۱۹۹۰ گفت : ضبط آلبوم ۳۶ ساعت در استودیو طول کشید و تمامی هزینههای آلبوم ۳۱۵۰ دلار بوده است و فروش آلبوم هفت میلیون دلار.
Led Zeppelin II
در اولین سال فعالیت گروه چهار تور در آمریکا و انگلیس برگزار کرد و بعد از آن آلبوم در همان سال ۱۹۶۹ دومین آلبوم را عرضه کرد. آلبوم دوم از آلبوم اول هم بسیار موفقتر بود و در آمریکا و انگلیس در صدر جدول فروش قرار گرفت گروه تورهای بسیاری در آمریکا برگزار کرد و بعضی از کنسرتهای آنها بیشتر از ۳ ساعت طول کشید.
Led Zeppelin III
نام آلبوم سوم گروه بود که در سال ۱۹۷۰ عرضه شد و مانند آلبوم دوم گروه در صدر جدول فروش آمریکا و انگلیس قرار گرفت.
Led Zeppelin IV
آلبوم چهارم گروه در سال ۱۹۷۱ به بازار آمد. آلبوم دارای آهنگهای هارد راک مانند سگ سیاه بود و بهترین آهنگ آلبوم بدون شک پلکانی به بهشت بود. آهنگی که در سال ۲۰۰۵ از طرف مجله دنیای گیتار به عنوان بهترین سولو گیتار تاریخ انتخاب شد آهنگ دارای حواشی بسیاری بود و در سال ۱۹۸۹ به عنوان آهنگی شیطانی انتخاب شد. به این ترتیب که اگر آهنگ را از آخر به اول اجرا کنید در حدود چهار خط جملههای شیطانی به دست میآید هر چند که جیمی پیج این فرضیه را نپذیرفت. آلبوم ۲۳ میلیون نسخه در آمریکا فروش داشت و در رتبه چهارم پرفروشترین آلبومهای تاریخ آمریکا قرار گرفت و یازدهم در دنیا شد.
Houses of the Holy
آلبوم بعدی گروه در سال ۱۹۷۳ با نام Houses Of The Holy عرضه شد. مدت آهنگها از آهنگهای آلبومهای قبلی طولانیتر بود و باز هم در صدر جدول فروش در آمریکا و انگلیس قرار گرفت و کنسرت این آلبوم در فلوریدا رکورد گروه بیتلز در تعداد تماشاچی شکست با داشتن ۵۹۰۰۰ تماشاگر.
در ۱۹۸۰ با مرگ بونهام گروه دچار ضربه شدیدی شد و در حالی که افراد
بزرگی چون کوزی پاول قصد جانشینی او را داشتند گروه اعلام کرد دیگر لد
زپلین به کار خود ادامه نخواهد داد.
برگرفته از ویکی پدیا و انجمن فرهیختگان ایران
سلام.امروز از ایرج براتون می گم:
حسین خواجه امیری ( ایرج )به سال 1313 در شهر کاشان متولد شد ، بیش از شش سال از سنش نمی گذشت که شروع به زمزمه اشعار روز و عامیانه مردم که رایج آن زمان بود می کند .
پدر بزرگ وی که از صدایی بسیار خوش برخوردار بوده ، یکی از خوانندگان به نام ناصرالدین شاه قاجار بود و هر وقت که شاه قاجار اراده می کرده باید وی برای او بخواند ولی به طوری که از شواهد و آثار بر می آید ، غیر از دربار ، او خیلی مواقع برای مردم عادی نیز می خواند و در محافل شرکت می کرده و می خوانده ، پدر حسین خواجه امیری که از صدایی خوب برخوردار و از پدرش به ارث برده بود حسین را تحت تعلیم خود قرار می دهد و بسیاری از شب ها که ستاره های منطقه کویری کاشان مانند خوشه هایی از زمرد در آسمان خودنمایی می کردند و محیطی شاعرانه به وجود می آوردند ، وی را به صحرای اطراف شهر می برد و او را تشویق به خواندن با صدایی هر چه بلند می کرد . مدت ها حسین تحت تعلیم پدر این کار را ادامه داد و پس از چندی به تهران می آید و به کلاس روان شاد استاد ابوالحسن خان راه یافت ، مدت شش ماه متوالی از محضر استاد صبا کسب فیض کرد ، سپس در سال 1327 توسط ابراهیم خان منصوری برای شرکت در برنامه های رادیویی به رادیو دعوت شد . حسین مدت ها با این ارکستر همکاری می کند و خودش ارتشی بود ، شب های جمعه به مدت نیم ساعت در برنامه ارتش شرکت می کند و پس از مدتی در ارکستر آقای عبدالله جهان پناه شرکت و با ارکستر او همکاری کرد .
در سال 1336 بنا به دعوت مرحوم داود پیرنیا به برنامه گلها راه می یابد و در اولین همکاری خود با گلها، آوازی در مایه " سه گاه " همراه با ویولون استاد علی تجویدی می خواند و چندی بعد یکی از آهنگ های آقای مهندس همایون خرم را با همکاری جلیل شهناز و جهانگیر ملک به نام گلهای 510 در مایه مخالف "سه گاه " اجرا می کند و از این به بعد همکاریش با این برنامه ادامه می یابد . ایرج ، علاوه بر خواندن ، به نواختن ضرب نیز علاقه وافر دارد وضرب به خوبی می نوازد . وی معتقد است که جامعه ایران ، آواز و آهنگ های اصیل ایرانی را می خواند و همین آثار و آهنگ ها است که نمودار فرهنگ صوتی و ملی کشور بوده و توسط گذشتگان ما به طور سینه به سینه حفظ و نسل به نسل به ما منتقل شده و این میراث گرانقدر برایمان مانده و باید در حفظ و اشاعه آن سعی و کوشش وافر داشته باشیم و به موسیقی ملی و سنتی سرزمین خود خیلی بیش از این ها ارج گذاریم .
حسین خواجه امیری چون افسر ارتش بود لذا مشکلاتی برای اجرای برنامه های هنری خود از جمله نام حقیقی خود پیش روی داشت ، بدین سبب نام مستعار ( ایرج ) را برای خود برگزید . ایرج که از صدایی خوش و رسا و مطلوب برخوردار است در زمان خود به آواز ایران خدمات شایان توجهی نمود به طوری که در دور افتاده ترین قراء مملکت هم علاقمندان فراوان پیدا کرد ، ولی افسوس که این هنرمند خوش صدا ، اشتباه بزرگی را در زندگی هنری خود مرتکب شد و آن این که یکی از کارگردانان ابن الوقت سینمای آن زمان که ضربات فراوان و سنگینی به صنعت فیلم سازی کشور زده بود ، وی را اغوا کرد و در بسیاری از فیلم های ساخته او ، آهنگ های " آن چنانی!" خواند که ای کاش نمی خواند و به شهرت و مقام والا و اصیل هنری خود خدشه وارد نمی کرد . به هر حال صاحب نظران در موسیقی ایران ، متفق القولند که وی یکی از بهترینهای آواز ایران بوده که هیچوقت خاطره او در آواز و موسیقی سنتی ایران فراموش نخواهد به قول معروف اگر در و گوهر در لجن زار هم بیفتد ، اصلیت خود را از دست نخواهد داد و حسین خواجه امیری ( ایرج ) هم حکم همین در و گوهر را دارد .
نویسنده:متاسفانه نام نویسنه در دسترس نبود
نظر یادتون نره
|
سلام.امروز می خوام براتون از خدای موسیقی بنویسم.هر کس به موسیقی هایش گوش می دهد روحش به پرواز در می آید(البته بی شک!):کیتارو
بهنظر میرسد امروزه کیتارو بهحدی شناخته شده باشد که برای نوشتن دربارهی او و آثارش به بیوگرافی صرف محدود نشویم و مطمئن باشیم که علاقهمندان به آثار او (سبک New Age ) میدانند نام اصلی او ماسانوری تاکاهاشی است و در چهارم فوریهی پنجاه سال پیش در شهر تویوهاشی و در خانوادهای روستایی به دنیا آمده است.
با اینحال در روزگار فقر اطلاعات موسیقایی و در روزگاری که با کمال تأسف مکتوبات موسیقی حکم کبریت احمر دارد و تفاوت میان سبکهای رایج به آسانی دریافت نمیشود، آنقدر باید نوشت و نوشت تا در حافظهی فرهنگی ثبت شود که کیتارو آهنگساز ژاپنی است و موسیقی او را در ژانر Newage و با سبک «الکترونیک پیشرفته» ردهبندی میکنند. فقر اطلاعات موسیقایی حکم میکند که سیر در آثار موسیقایی کیتارو را با معرفی اجمالی آثار او آغاز کنیم.
خصلت روستایی کیتارو هنوز هم با اوست و در آهنگهای اتمسفریک او، اصوات طبیعی همچون رودی همیشه جاری و جادویی جاودانی بهگوش میرسد. موسیقی او تا حدی مایهور از خصلتهای عرفانی شرق دور است، عرفانی که آموزههای بودا را با آموزههای «ذن» طی اشراق ناگهانی به ذات اشیا در هم آمیخته و رهاورد آن، دیدن، گوش دادن و درک رازهای طبیعت است. این شناخت به ما میگوید که جریان رود هرگز و هرگز تکرار نمیشود، هر چند بهگوش ناآشنا صدای رود تکراری باشد. به همین نسبت هم ملودیهای دلنشین کیتارو و عبور او در بسترهای ملودیک شفاف و ظاهراً تکراری، برای کسانی که به موسیقی کلاسیک عادتمندند، گاه ملالآور بهنظر میرسد. اما اگر به فلسفهی موسیقی کیتارو برگردیم، درمییابیم که او موسیقیاش را از دل طبیعت میداند، چنانکه خود میگوید: «این موسیقی در ذهن من نیست، از بهشت است که به درون جسم من میرود و از انگشتانم در قالب موسیقی فوران میکند».
بهشتی که کیتارو از آن سخن میگوید در آثارش بسامد بالایی دارد. حتی اولین آلبوم انفرادی او نیز با نام بهشت به بازار عرضه شد. همچنین در آثار دیگر او به کلمهی Heaven بسیار برمیخوریم که همان بهشت است. دیگر از نمادهای مورد علاقهی کیتارو ماه (Moon) است و رود. اما بینیاز از گفتن است که معروفترین آثار او در آلبومهای جادهی ابریشم (Sitlc Road) عرضه شد. در حقیقت چهرهای که از کیتارو در آلبوم Tenkai ارائه شد، موجب شد تلویزیون ملی ژاپن ساخت موسیقی مجموعهی تلویزیونی جادهی ابریشم را به کیتارو واگذار کند، مجموعهای دیدنی که از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران نیز پخش شد.
سازهای اصلی کیتارو، گیتار آکوستیک و سینتی سایزر است. او ابتدا و در دوران دبیرستان علاقهی خود به موسیقی را با ساز گیتار پی گرفت و در همان دوران گروهی به نام آلباتروس (Albatros) تأسیس کرد. پس از آن و در سال 1970 وارد گروهی شد که فومیا میاشیتا، موسیقیدان نامی آنزمان ژاپن، آن را تأسیس کرده بود. این گروه دو آلبوم در سبک راک پیشرفته منتشر کرد و در سال 1976 منحل شد.
کیتارو در سال 1972 میلادی و طی سفری به اروپا با کلاوس شولز ــ که در دورهای از فعالیتهایش شکل پیشرفتهای از موسیقی الکترونیک را در ژانر راک تجربه کرده ــ دیدار میکند. این دیدار به پیدایش اولین سینتی سایزر کیتارو میانجامد. البته باید گفت شولز هم کار با سینتی سایزر را از 1972 شروع کرده است هر چند در اولین آلبوم انفرادیاش استفاده چندانی از سینتیسایزر به چشم نمیآید.
سینتی سایزر امکانات و قابلیتهای فراوانی در جهت تولید اصوات مورد نظر کیتارو مهیا میکند. تجربیات کیتارو تمرینات او در زمینهی ساخت اصوات غیرمعمولی و نزدیک شدن به ایدهآلهای صوتی، در نهایت به تولید اولین آلبوم انفرادی کیتارو در سال 1978، با نام Tenkai میانجامد که در آمریکا با نام سفر عِلوی و در آلمان با نام Astral Trip معرفی میشود.
دهة هفتاد همچنین دههایست که در آن کیتارو طی مسافرتی طولانی به کشورهای آسیایی به جمعآوری ذهنی مواد موسیقایی آثارش میپردازد. آشنایی با معارف شرقی خاصه در هند و آسیای جنوب شرقی و آشنایی عمیق با ریشههای سنتی سرزمین مادریاش، به روشنی در آثار متکامل بعدی او، نظیر ماندالا، دیده میشود.
با اینکه اکثر کارشناسان موسیقی کیتارو را تحت ژانر New Age طبقهبندی میکنند، او خود علاقه دارد آنرا موسیقی روحانی بنامد و این خصلت، الهام گونگی موسیقی را برای او تأکید میکند. در جایی میگوید: «گاهی تعجب میکنم، هرگز تمرین نمیکنم. من قادر نیستم که نت بنویسم یا بخوانم. برایم عجیب است که این موسیقی کیست؟ من ترانههایم را مینویسم، در حالی که آنها ترانههای من نیستند.»
کیتارو در سال 1980 جایزة NHK را به خاطر آلبوم Silk Road تصاحب میکند. در سال 1983 با یوکی ازدواج میکند که بعدها از هم جدا میشوند.
همسر دوم او، کیکو نام دارد که در سال 1998 با کیتارو به تایوان میرود و در کنسرت او، کیبورد مینوازد و هم اکنون دو فرزند دارد.
کیتارو در طی سالهای سال فعالیت، با کمپانیهای مختلفی مانند پولیدور، برای انتشار آثارش قرار داد میبندد و در حال حاضر طرف قرارداد او شرکت "Domo Record" میباشد. وی بعدها به آمریکا میرود و در سال 1989 در «وارد» و در محدودهی کوههای راکی کلرادو استودیویی تأسیس میکند. استودیوی شخصی او در ژاپن نیز کیتارو را همچنان در قلب طبیعت نگه میدارد، جایی که کیتارو به کوه فوجی میرود و در دامنههای آن طبل مینوازد، جایی که موسیقی کیتارو در پیوند با ذات طبیعت و در هماهنگی کامل با اصوات طبیعی شکل مییابد و جاری میشود.
از دیگر آثار معروف او میتوان به آلبوم روشنایی روح که در سال 1987 با کمک میتی هارت منتشر کرده، اشاره داشت که این اثر در بخش New Age نامزد دریافت جایزهی گِرِمی شد. در همین سال وی تور کنسرت زندهای در آمریکای شمالی برپا میکند که موجب شهرت بیشتر او و فروش دو میلیون نسخه از آثارش میگردد.
آلبوم KoJiki (بر اساس کتاب KoJiki ) در سال 1990 تصنیف میشود که تمهای ژاپنی آن بسیار شنیدنی است و کیتارو بر اساس موفقیت این اثر تور کنسرت دیگری در شهرهای بزرگ آمریکا به اجرا میگذارد.
آلبوم رؤیا را در سال 1992 منتشر میکند که در تعدادی از آهنگهای آن جان آندرسون بهعنوان خواننده با صدایی گوشنواز و قدرتمند کیتارو را همراهی میکند. در این اثر همکاری سازهای ارکستر سمفونیک چهرهای دیگر به موسیقی کیتارو میبخشد.
هر چند کیتارو بهدنبال جایزه گرفتن نبوده است، اما برای دو فیلم بهشت و زمین (1993) و خواهران سونگ جایزهی طلایی بهترین موسیقی فیلم، جایزهی بینالمللی فستیوال فیلم هنگ کنگ و جایزهی اسب طلایی تایوان را میبرد. بهشت و زمین در ایران منتشر شده است و از خواهران سونگ تنها یک آهنگ در مجموعهای جعلی بهنام جادوی ماه به بازار عرضه شده است.
اما بیگمان یکی از پرمایهترین آثار کیتارو آلبوم ماندالا است که در قسمتهای بعد به تفصیل خاستگاه فلسفی آن را بررسی خواهیم کرد. این آلبوم همانگونه که از نام آن برمیآید، حاوی برداشتهای کیتارو از آموزههای هندو است و در سال 1994 تصنیف شده است. تحول کیتارو در این آلبوم همچنان ادامه دارد و بیشک این تحول پویا و اصیل بینسبت با ذات و زندگی او نیست.
وی سالها بعد و در سال 1999 اثری بسیار زیبا و دلانگیز به نام Thinking of You خلق میکند و بار دیگر به مؤلفههای آشنای موسیقیاش باز میگردد، مؤلفههایی که نشان میدهد در کارهای کیتارو احساسات بیش از تکنیک جای دارد، چنانکه خود میگوید: «احساسات مهمترین جزء موسیقی من است.»
نوشته محمد سنجری
برگرفته از سوره مهر
نظر یادتون نره
سلام.امروز بدون مقدمه می ریم سراغ ایوانسنس:
اگر به دنبال معنای لغوی evanescence باشین شاید تو بعضی از دیکچنریها همچین کلمه ای رو پیدا نکنین ولی در لغت evanescence به معنایی غیر قابل کنترل هستش.
گروه evanescence نه سال پیش توسط ben moody و amy lee که هم مدرسه ای بودن به طور کاملا اتفاقی تشکیل شد.
amy lee خواننده و آهنگساز21 ساله و ben moody هم گیتاریست و آهنگساز 28 ساله گروه هستن که البته ben moody حدود 1 سال پیش بنا به دلایلی از گروه جدا شد. دیگر اعضای این گروه john lecompt که گیتار میزنه william boyd که بیسیست هستش و rocky gray درامر گروه هستن terry blasmo هم از گروه the cold جایگزین ben moody شد.
زادگاه این گروه هم ارکانزاس و شهر کوچک لیتل راک هستش.
قبل از آلبوم جاودانه fallen چند آلبوم دیگه هم درست شده بود که public نشدن و فقط حدود 200 کپی از آنها تهیه شد.
در مورد سبک آهنگها هم باید بگم gothic rock هستش . آلبوم fallen حدود 17 ماه پیش release شد و 43 هفته در top 10 بیلبورد بود .5.3 ملیون کپی تو آمریکا و 12 ملیون کپی هم در کل دنیا فروش داشت . من خودم 15 ماهه که دارم 11 تا آهنگ fallen رو گوش میکنم ولی هنوز هم آهنگهاش برام جذابن و تکراری نشدن
یکی از مهمترین دلایل موفقیت fallen اینه که 7 سال رو این آلبوم کار شده به طور مثال آهنگ my immortal مربوط به سال 98 هستش
خصوصیت منحصر به فرد آهنگهای evanescence که اونها رو از هر نظر با بقیه آهنگها متمایز میکنه شعر های فوق العاده پر معنی و عمیق اونهاست . آهنگهایی مثل my immortal و tourniuet و imaginary و ... دارای بالاترین سطح محتوا هستن . به نظر من amy lee و ben moody قبل از اینکه آهنگساز خوبی باشن شاعرهای قابلی هستن.
در مورد آلبوم fallen همونطور که گفتم 11 تا آهنگ داره که آهنگهای bring me to life,hello,my last breath , taking over me , going under ,haunted رو amy lee نوشته و آهنگهایimaginary , every body’s fool , my immortal ,whisper رو ben moody نوشته که متن آهنگهاش از آهنگهایی که amy lee ساخته بهتره آهنگ tourniquet رو هم rocky gray درامر گروه نوشته که مال گروه سابقش یعنی soul embraced هستش که یک گروه christian metal بوده و اصطلاحا این آهنگ cover شده (به اجراهای یک artist از یک artist دیگه میگن cover )
در سایت www.evanescence.com میتونید دست نوشته های amy lee رو پیدا کنید.
شاید یکی از دلایلی که evanescence در ایران خیلی طرفدار نداره اینه که تا معنای آهنگها رو نفهمی از آهنگاشون خوشت نمیاد . یعنی نقطه قوت آهنگاشون متن شعرهاشون هستش و نه موسیقی آهنگاشون ولی به محض اینکه متن آهنگاشونو برای خودت ترجمه میکنی دیوونه این گروه میشی
در ضمن آلبوم بعدیشون هم قراره اوایل سال جدید (میلادی) به بازار بیاد
در مورد amy lee هم باید بگم دوست پسرش shaun morgan از گروه seether هستش که آهنگ broken رو هم با هم خوندن.
amy lee به گروه korn خیلی علاقه داره و جدیدا آهنگ thoutless اونها رو تو کنسرتهاشون اجرا میکنن.
ben moody هم که از band جدا شد برای avril lavigne و jessica simpson چند تا آهنگ ساختش.
حالا میرسیم به آهنگ bring me to life که احتمالا همتون شنیدینش:
این آهنگ sound track فیلم evil dead هم هستش و paul mccoy از گروه stones 12 هم در اون خونده و خیلی راحت evanescence رو به اوج شهرت رسوند هفته ها در صدر چارتها بود و خیلیها از جمله من رو جذب این گروه کرد.
نکته جالب هم اینکه amy lee در یکی از مصاحبه هاش گفته بود که این آهنگ باعث شده که یک نفر از خودکشی کردن منصرف بشه
ویدیو این single بینهایت عالی ساخته شده و در کشور رومانی و در ژانویه 2003 درست شده
برای download این ویدیو و همچنین پشت صحنه اون میتونین به سایت www.evanescence.com مراجعه کنین .
نکته جالب در مورد ساخت این ویدیو اینه که amy باید واقعا از یک دیوار صاف بالا میرفته که البته اون هم این کار رو میکنه!
ویدیو بعدی اونها going under بود که در آلمان و همچنین LA ساخته شد ویدیو موفق بعدی my immortal بود که در بخش قدیمی شهر بارسلون اسپانیا ساخته شد و ویدیو آخرشون هم every body’s fool بود که در LA ساخته شد. هر چند من معتقدم هر 11 تا آهنگ fallen توانایی single شدن رو داشتن
در مورد جوایزی که evanescence دریافت کرد باید یک توضیح مقدماتی بدم:
همونطور که میدونید در امریکا جشنواره های زیادی در مورد موسیقی بر گزار میشه و یکی دو تا نیست مثل : AMA american music awards – VMA video music awards – teen choices awards – much music awards – billboard – grammy – WMA world music awards و خیلیهای دیگه ولی باید بهتون بگم اسکار موسیقی و پر ارزش ترین جوایز در دنیای موسیقی grammy هستش که جایزش به شکل یک شیپور طلاییه بعد از اون هم VMA که مال mtv هستش
evanescence تقریبا در تمامی فستیوالهای بالا nominee (کاندیدا) شده بود. در grammy هم تو 5 بخش کاندیدا بودن که 2 تاشو بردن best new artist – best hard rock performan
برگفته از سایت آموزش ایرانیان
تو پست های بعدی هم آهنگ my immortal رو برای دانلود می گذارم.
نظر یادتون نره
سلام.امروز از بک استریت بویز براتون می گم:
برگرفته از نقاش آموزش
تو پست بعدی هم آهنگ climbing the walls رو برای دانلود می گذارم.
نظر یادتون نره
سلام.هر کی که فیلم ترش و شیرین رو دیده خوب حتما تیتراژش رو هم شنیده.یه قسمتیش رو رضا عطاران خونده یه قسمتیش هم محسن نامجو.حالا می خوام از محسن نامجو براتون بنویسم:
«محسن نامجو» متولد سال 1355 در تربت جام است.
محسن نامجو، 30 سال دارد و آموزش موسیقی را در نوجوانی از کلاسهای آواز و نت خوانی شروع کرده؛ دستگاهها و ردیف های موسیقی سنتی ایرانی را ابتدا با استاد شاکری و بعد پیش یکی از بهترین ردیف دانها نصرالله خان ناصح پور، یاد گرفته است. بعد از ورودش به دانشکده موسیقی هنرهای زیبا، با دنیای موسیقیایی جدیدی آشنا شد و کم کم موسیقی هایی که می شنید، استادانش شدند؛ و دیگر نه فقط مثل گذشته موسیقی سنتی، بلکه همه نوع سبک موسیقی را گوش میکرد. با این روحیه جدید، ماندن در دانشگاه که هنوز با موسیقی، متعصبانه برخورد می کند، برایش سخت شد و دانشگاه را ذهنا و عملا ترک کرد.
محسن نامجو سبکهای مختلف موسیقی را آنقدر خوب می شناسد که توانسته از آنها در خلق آثاری منحصر به فرد، استفاده کند. در آهنگهای او ریتم ها و سبکهای راک، سنتی، جاز، محلی، بلوز، خراباتی و...به گونه ای شنیده می شوند که گویی با نامجو هویتی تازه یافته اند.
از آنجایی که او یک موزیسین و شاعر است، تلفیق نه فقط در وجه موسیقیایی کارهای او بلکه در کلام هم دیده می شود، مثلا عبارات روزمره کوچه را با عبارات ادبی کتاب تلفیق کرده. خودش در این باره می گوید:
" تلفیق از نظر من اپیدمی زمانه است. تلفیق موسیقیایی دو شکل دارد، یکی تلفیق ابزار است، مثلا قرار دادن گیتار در برابر سه تار که چیز جدیدی نیست؛ و دیگری تلفیق گام که تا به حال کمتر در موسیقی ایران به آن پرداخته شده، مثلا کافیست که دو نت از دستگاه شور حذف شود تا به گام بلوز برسیم."
از دیگر خصوصیتهای موسیقی نامجو نگاه او به خوانندگی است. از حنجره او هر صدایی که از موجودات زنده در می آید را می توان شنید. که او در توضیح آن می گوید:
"حنجره یک ابزار صوتی است که هر صدایی می توان با آن ایجاد کرد با چنین نگاهی به حنجره، دیگر مقوله سبک موسیقی بی معنی می شود و رنگ می بازد یعنی ما دیگر چیزی به عنوان سبک آوازی نخواهیم داشت. من به عنوان یک خواننده، نمی توانم بگویم که خواننده سنتی، پاپ و یا خواننده راک هستم، فقط می توانم بگویم که می خوانم فقط همین؛ البته اگر بشود اسم اینها را خواندن گذاشت. بهتر است بگویم که من از خودم صدا در می آورم، حالا این صدا شامل همه چیز حتی صدای حیوانات می شود."
در موسیقی محسن نامجو از آهنگسازی گرفته تا سرودن شعرها و نواختن ساز،نوعی بازیگوشی یا به گفته خودش شیطنت یافت می شود. او در خلق آثارش شیطنت کردن با هر معیار و هر مصداقی را می پسندد.
آهنگهای محسن نامجو راه انتشار را طی می کنند و خود نامجو همچنان راه بیشتر آموختن را.
برگرفته از BBC PERSIAN
بعدا هم اگر ازش آهنگی پیدا کردم برای دانلود میگذارم.حتما
نظر یادتون نره
سلام.امروز از گرین دی براتون می نویسم.
بیلی جو آرمسترانگ
متولد 19 فوریه 1972
مایک دیرنت
متولد 4 می 1972
فرانک ادوین رایت 3 ( تری کول )
متولد 9 دسامبر 1972
گرین دی باندی کالیفرنیایی است که اعزای اون بیلی جو آرمسترانگ . مایک دیرنت و تری کول .یک باند پانک راک . بعد از تهیه ششمین آلبوم یک گیتاریست به باند اضافه شد .موفقیت آلبوم های گرین دی با باندهای دیگری مانند سام 41 و بلینک 182آمیخته شد . گرین دی حدود 50 میلیون در دنیا فروش کرد که 21 میلیون آن تنها در آمریکا به فروش رفت .
تاریخچه
آغاز 1987 1992
در سن 12 سالگی تری کول به یکی از اعزای باند The Lookoutsتبدیل شد .
آلبومشون با نام One Planet One People توجه زیادی به خودش جلب کرد و تری در همون سن برای بازیگری تلاش کرد .
سال 1987 بیلی جو آرمسترانگ و مایک دیرنت هر دو در سن 14 سالگی از اعزای Sweet Children
بودند . با گیتارو صدای آرمسترانگ و باس و همصدایی دیرنت و درام جان کیفمیر اولین اجراشون در
17 اکتبر 1988 در Rod’s Hickory Pit در والجو کالیفرنیا جایی که مادر آرمسترانگ در اونجا کار می کرد برگزار شد .
لارنس " لری " کسی که برای Lookouts گیتار می زد و اتیکت مستقل برکلی Lookouts! Records
درست کرد. به باند پیشنهاد داد بعد از اجرایی که در یک دبیرستان داشتند یک برنامه ضبطی داشته باشند .
در اوایل سال 1989 اولین آلبوم ای پی خود رو با نام 1000 ساعت ضبط کردند . یک هفته قبل
از اینکه ای پی رو منتشر کنند تصمیم گرفتند که نامشون رو به گرین دی تغییر بدهند . یکسال بعد در آوریل 1990 گرین دی اولین آلبوم خودش رو با نام 39/smooth منتشر کرد . و تابستون اون سال به اولین تور رسمی خودشون رفتند .قبل از رفتن 4 آهنگ ای پی دیگه با نام Slappy اجرا کردند. این 4 آهنگ مربوط بود به آهنگهای قدیمی خودشون در Sweet Children در سال 19911,039/Smoothed Out Slappy Hours
رو منتشر کردند که شامل تمامی آهنگهای :
39/Smooth
Slappy
و
1000 hours
رو دارا بود . بعد از این تور در انتهای سال 1990جان کیفمیر ( آل سوبرانته ) گروه رو موقتا ترک کرد تا به دانشگاه آرسیتا کالیفرنیا بره . در همین موقع بود که Lookouts سابق در حال خاموش شدن بود . تری کول که حالا 17 سالش بود و در برکلی زندگی می کرد
می تونست موقتا جایگزین خوبی برای جان کیفمیردر باند گرین دی باشه و شد . در این موقع بود که باند رو می شد یک باندی ثابت و گرین دی رو پایا و ایستاده دید . در 1991 گرین دی تور ها و اجراهای موضعی داشت و تعداد طرفداران خود رو بیش از پیش می کرد . در ژانویه 1992 اونها آلبوم دوم خودشون
Kerplunk رو نوشتند و اجرا کردند . که توسط Lookouts! Records منتشر شد .
نسخه سی دی اون همچنین 4 تراک از ای پی
Sweet Children ر
و به همراه داشت .آنها در سال 1992 تورهای خودشون رو ادامه دادند و در سال 1993 تورهاشون رو به بریتانیا . آلمان . اسپانیا . ایتالیا . هلند . لهستان و چکسلواکی افزایش دادند .
در سال 1993 گرین دی بیش از 55 هزار کپی از آلبوم دوم خودش فروش کرد که برای سبک و زمان خودش خیلی موفقیت آمیز بوده . بعد از اون ضبط خود رو با دوستشون Lookouts! Record تموم کردن و به
Reprise Records پیوستند . طول سال رو برای ضبط اولین آلبوم با اتیکت جدیدشون سپری کردند و نام آلبوم رو Dookie گذاشتند .
در سال 1994گرین دی شروع به گذاشتن تور سرتاسر کشور کرد . تورها خیلی موفقیت آمیز بود .
در سال 1995 یک آهنگ با نام J.A.R برای فیلم Angus اجرا کردند و در پاییز 1995 آلبوم بعدی خودشون رو با نام Insomniac منتشر کردند . این آلبوم موفقیتش مانند دووکی نبود .
نمرود 1996 تا 1998
بعد از Insomniac گرین دی در سال 1996 به استودیو برگشت برای اجرای آلبوم جدید . نتیجه "نمرود" بود . این آلبوم در اکتبر 1997 منتشر شد با گل کردن آهنگ Good Riddance بعد از این در سال 1998 گروه خواستند تا استراحتی به خودشون بدهند و با خانوادشون باشند . بنابراین 2 سال کار تعطیل شد .
Warning 2000 تا 2002
وارنینگ در سال 2000 منتشر شد . وفتی تمام آلبوم های قبلی گرین دی نائب طلای سفید شده بود
وارنینگ شایسته طلا بود . گرین دی در سال 2002 با باند بلینک 182 توری گذاشتند که موجب احیا و زنده شدن طرفدارای گرین دی شد . گرین دی پس از تورPop Disaster تصمیم گرفتند تا مدتی استراحت کنند .
آمریکایی ابله 2004 تا 2005
باند به استدیو رفت تا یک آلبوم جدید بنویسه و اجرا کنه . قرار بود عنوانش " سیگارها و ولنتاینها "
باشه بعد از تکمیل بیست تراک نوارهای اصلی از استدیو دزدیده شد . باند متعجب و متحیر ناراحت شدند .
شانسی نبود تا آلبوم دزدیده شده رو دوباره بازسازی کنند .
اما با وعده و قولی جدید که پس از این دوباره یکی بهترش رو خواهند درست کرد ادامه دادند .
نتیجه این شد که در سال 2004 آمریکایی ابله در جدول جایگاه اول رو به خودش اختصاص داد .
یکی از آهنگها با نام Wake me up When September Ends خطاب به جورج بوش و تجاوز به عراقه .
آرمسترانگ همچنین یک آهنگ شخصی برای پدرش خونده . پدر آرمسترانگ وقتی اون 10 سالش
بوده فوت کرده . آمریکایی ابله جایزه گرممی 2005 رو برای بهترین آلبوم راک برد .
آهنگ آمریکایی ابله همچنین در بازی های
Madden NFL 2005
و
Tony Hawk’s American Westeland
استفاده شد که در این بازی جو آرمسترانگ یک کاراکتر قفل شده هست .
بعد از آمریکایی ابله گرین دی 2 کنسرت در انگلیس داشتند . این کنسرتها بر روی دی وی دی و سی دی
با نامBullet in A Bible در 15 نوامبر 2005 منتشر شد .
در 10 ژانویه 2006 باند گرین دی جایزه
People’s Choice Award رو برای گروه دوست داشتنی برد .
برگرفته از top of the pops
تو پست های بعدی هم یه ترک از آهنگ هاش رو برای دانلود می گذارم.
نظر یادتون نره